سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مامانم زنگ زده آتش نشان? که آقا تو? انبار? خونه
? ما ?ه مار هست .
من تعجب کردم
ه?چ? اون بدبختا اومدن همه چ?و ز?ر و رو کردن
وسا?لو انداختن ب?رون
آخر سر ه?چ? پ?دا نکردن و رفتن ....
بهش م?گم مامان مطمئن? مار د?د? ؟
م?گه : نه مامان جون م?خواستم انبار? رو خال? کنم
دست تنها بودم
حوصله هم نداشتم :|






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 92/10/21 | 10:47 صبح | نویسنده : محمد | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.